هرچند افرادی انکار کردند، اما خود نیوتن گفته که تدوین حساب دیفرانسیل و انتگرال، بهدست آوردن رابطهی جاذبهی عمومی (همون سقوط سیب و فلان) و اساس آزمایشاتش در باب نور و رنگ رو در خانهنشینی اجباری سال شیوع طاعون در انگلستان و تعطیلی دانشگاه کمبریج به مدت ۱۷ ماه به انجام رسونده. سال معجزهها! البته عجیب نیست؛ فیزیکدانان نظری و مطالعه کنندگان علوم انسانی بهخصوص در اعصار گذشته تهِ اکت بدنیشون خیره شدن به افقهای دور بوده! شرودینگر هم معادلهی معروفش در مکانیک کوانتوم رو طی تعطیلاتی که با نامزدش رفته بود بهدست آورد، نیروی محرکهش هم لج و لجبازی با هایزنبرگ بود.
البته هدف من از این مطلب، عرض ادب به دانشمندان مورد علاقهم نیست!
همیشه میگفتم من نیاز ندارم کسی بهم انگیزه بده. همیشه اشتباه میگفتم. نیاز من به انگیزه دهنده، ”نیاز من به تمام ذرات زندگی“ بود. به نظر میرسه آدم هیچوقت موفق به شناخت کامل خودش نمیشه. این تلنگرهای بهجا هستن که ما رو از کنجهای شخصیتمون آگاه میکنن. مثل فهم ناگهانی اینکه ما آدمهای پنج ماه پیش نیستیم. چون به عقب برگشتم. به تغییراتم نگاه کردم؛ به فراز و فرودهای ناگزیرم؛ به شبی که دوستم گفت: «صبح که بیدار شدی، فکر نمیکردی با همچین ماجرایی بخوابی، نه؟» معتقد بودم از یه جایی به بعد اینطور شبها تو زندگی عادی میشن. معتقد بود همه شانسشو ندارن. تلاش میکرد بیرون از تاریکی قعری که تجربه میکردم رو باور کنم. وجود داشتنش رو بپذیرم. باور کردم. به تیزی هر منطقی چنگ زدم تا بیرونش رو ببینم. دیدم. فقط باید راهش رو پیدا کرد. عجیب نیست که هرچقدر بیشتر از نوجوانی فاصله گرفتم، فکر کردم کار کمتری ازم برمیاد؛ هرچقدر پیچیدهتر فکر کنیم، جهان سعی میکنه از اون پیچیدهتر باشه. پس برای مسئلههای بزرگ بهتره دنبال راههای ساده بگردیم؛ یا ”در برخورد با مسئلهای که بیش از حد بزرگ یا پیچیده است، ابتدا آن را به مسائلی کوچکتر تقسیم و سپس جواب را از حل جداگانهی آنها بهدست آورید.“ همونطور که نیوتن روابط ”حرکت“ رو با تقسیم کردنش به چندین حالت ”ایستا“ به دست آورد و ریاضیات رو متحول کرد.
خودش نمیگفت معجزه، اما به الهام اعتقاد داشت!
Cold war-2018