اسپارتیها با وجود داشتن تمدنی با ویژگیهای منحصربه فرد، برخلاف مزخرفات هالیوود، مردمانی "وحشی شده" بودند که تربیت جنگجویان، اهم سیاست آنها شمرده میشد. پس، از انتخاب طبیعی پیشی گرفته و بر این اساس سکان اصلاح نژاد را به دست گرفته بودند. به این صورت که تمام نوزادان تازه متولد شده را بررسی کرده و چنانچه ضعیف یا ناقص تشخیص داده میشدند، در پرتگاه کوه Taygetos میانداختند. یا زنان با سابقهی درخشان باروری را سخاوتمندانه تحت عنوان "wife-sharing" با مردان قویتر به اشتراک میگذاشتند. با این روشها میتوانستند در طول سالیان به نژاد قدرتمندی که درنظر داشتند برسند؛ دخل و تصرفی که هیتلر هم به آن علاقه داشت. اما طبیعت هوشمند است؛ از آن جهت که بدون نیاز به هیتلر یا سیاستهای اسپارتی، همیشه شیرِ حملهور به گله را به پاهای ضعیف رسانده و شکارچی نرسیده به دوندگان قوی را با گرسنگی حذف کرده. با این چرخه، میلیونها سال است که جانوران توسط طبیعت، اصلاح نژاد و قویتر میشوند و اینگونه است که میتوانند ناقل ویروسهایی باشند که خود هیچ اطلاعی از آنها ندارند.
چه موجودی به وجود ویروسها پی میبرد؟ چه موجودی تسلیم شده و میمیرد؟ جاهل شلمغزی که از تعادل بری بوده و پس از هزاران سال همچنان بین جربزه و سفاهت خویش چهارنعل میتازد و زیر بار اندیشیدن نمیرود. او که با به اصطلاح پیشرفت پزشکی، نوزادان ضعیفی را که تا یک قرن پیش به صورت طبیعی از دنیا میرفتند، به زور زنده نگه میدارد، به زور بارور میکند و نسل به نسل نژاد انسان را ضعیفتر و آسیبپذیرتر مینماید. او که با لنز 180 درجهی محدودش دست به هر خیر و شری برده به واقع گند زده و جهانی را به درد سر انداخته است.
+لازمه تاکید کنم: منظورم این نیست که توانایی این که معتقد باشم نباید نوزادهای ضعیف رو زنده نگه داشت و بزرگ کرد رو دارم، صرفا میگم تأثیر این اتفاق در بلندمدت چی میتونه باشه.